پرتال امام خمینی(س): مصاحبه ۲۱/ 

آیت الله سید محمد واعظ موسوی استاد خارج فقه و اصول و نماینده سابق مردم آذربایجان شرقی در مجلس خبرگان رهبری و رئیس نشست دوره ای اساتید حوزه علمیه قم است. با اینکه سید محمد واعظ موسوی در مجلس خبرگان رهبری نائب رئیس کمیسیون سیاسی ـ اجتماعی و عضو کمیسیون پاسداری از ولایت فقیه بود اما ناگهان از شرکت در انتخابات خبرگان بازماند و نتوانست از فیلتر شورای نگهبان عبور کند. وی همواره از روحیه ای پرنشاط و البته دغدغه مند برخوردار است. هر چند از ناملایمات و بی مهری ها رنجیده و دلی پرغصه دارد اما هیچکدام از این صفات حسنه  تحت الشعاع قرار نگرفته و همچنان خود را سرباز امام و انقلاب و نظام اسلامی و خادم طلاب و اساتید حوزه می داند و همچنان دغدغه اندیشه های امام را در سر دارد.!

بحث ما، به عنوان نسل امروز، در رابطه با متصدیان انقلاب و اندیشه های حضرت امام(ره)، برای امروز و برای فردا است؛ شما جایگاه اندیشه های امام را چگونه می بینید؟ و اینکه ما چه وظیفه ای نسبت به اندیشه ها و آرمان های امام داریم؟ و بر این اساس، شما چه بعدی را در نظر دارید که فکر می کنید امروز ضرورت دارد در این حوزه بیشتر به آن توجه کنیم؟

قبل از ورود در موضوع و جزئی کردن بحث، یک قاعده ی کلیّه را متذکر می شوم؛ و آن این است که، مردان الهی و رادمردان و بزرگ مردان، همواره قبل از زمان خودشان متولد می شوند و زندگی می کنند؛ به تعبیر دیگر، شخصیتهای بزرگوار، همواره در زمان حیات خودشان، زوایای مختلف شخصیتی شان، به خاطر وجود پرده ی معاصرت، مخفی می ماند؛ همان گونه که ائمه معصومین و انبیای الهی از این قاعده مستثنا نبوده اند. چند درصد از افرادِ جامعه ی زمان امیرالمؤمنین، علیه الصلاة والسلام، با زوایای مختلف شخصیت علمی، عرفانی، معنوی، اخلاقی و اجتماعی مولای ما آشنا بوده اند؟ چند درصد از افراد، با توانمندی ها و استعدادهای موجود در وجود نازنین آن حضرت آشنایی داشته اند؟ من از این قاعده استفاده می کنم و می خواهم این ادعا را بکنم که امام راحل عظیم الشأن هم، قبل از زمان خودش متولد شد و قبل از زمان خودش زندگی کرد و دار فانی را وداع گفت. بودند کسانی که به عنوان صحابه ی خاص امام، به بعضی از داشته های علمی، معنوی، اخلاقی، عرفانی و اجتماعی امام پی بردند؛ اما اکثریت جامعه، از دستیابی به این داشته ها محروم بودند و با گذشت زمان، هرچه از زمان امام فاصله می گیریم، افرادی که در زمان های بعد می آیند، چه بسا بعضی از زوایای ناپیدا و پنهان شخصیت امام برای شان آشکارتر شود و ارادت شان نسبت به این شخصیت بی نظیرِ عصر غیبت بیشتر شود.
امام را از جنبه های مختلف می توان مورد توجه قرار داد. شخصیت امام، یک شخصیت محدودِ یک جانبه یا چند جانبه محدود نیست؛ بلکه امام با توجه به جامعیتی که دارد و به تعبیر طلبه ها، جامع الأطرافیتی که در وجود مبارک امام راحل هست، می طلبد که متخصصین عرصه های مختلف، شخصیت امام را واکاوی و به جامعه ی کنونی و به نسل های بعدی عرضه کند.

با توجه به اینکه حتی هنوز هم، جنبه های بسیار روشن شخصیت امام، مثل جنبه ی سیاسی امام، به عنوان یک شخصیت ممتازِ سیاسیِ مطرح در جوامع فعلی، شناخته شده نیست، بسیاری از مطالب و تصمیم گیری هایی که ایشان، نسبت به قضایای کلان و گاهی نسبت به قضایای جزئیه ی مطرح در زمان خودشان و گاهی نسبت به مباحث آینده داشته اند، شاید هنوز خیلی روشن نیست؛ و همین ها باعث می شود که تفسیرهای مختلفی از دیدگاه های این امام سفر کرده داشته باشیم. در رابطه ی با شخصیت اجتماعی و چگونگی زندگی امام، که در عین برخورداری از امکانات فراوان، در سطح متوسط به پایین جامعه زندگی می کرده است و این را از لوازم زندگی، از لباس هایی که امام می پوشید، از مقدار کتاب هایی که حتی در هنگام رحلت و بعد از رحلت از ایشان به یادگار ماند می شود فهمید؛ نشان می دهد که حتی یک طلبه ی مبتدی هم، شاید آمار کتاب های موجود در کتابخانه ی شخصی اش، بیشتر از مقدار کتاب هایی بود که حضرت امام(ره) داشتند. در کنار همه ی این قضایا و با قطع نظر از کیاست، مدیریت، تیزبینی، شجاعت، موقعیت شناسی و تصمیمات به هنگامی که در صحنه های مختلف، از دهه ی ۴۰ تا سال ۶۸ که از وجود فیزیکی  ایشان محروم شدیم، به چشم می خورد، یک شخصیت استثنایی است و مسلماً رسیدن به چنین جایگاه و موقعیتی، جز با علم و دانش و اندوخته های حوزه های علمیه و همچنین با کسب تجربه و آموزه های تجربی، میسور و مقدور نیست. ما معتقدیم دست حمایت غیبی در تصمیم گیری های ایشان، در کلماتی که بر زبان مبارکشان یا بر قلم مبارکشان جاری می شد اشراف کامل داشته است و همین هاست که ماندگاری را در کلمات ایشان، چه در گفتار و چه در نوشتار باعث شده است و امروز هم وقتی گوشه ای از فرمایشات ایشان را می شنویم یا می خوانیم، از همان طراوت و شادابی و تأثیرگذاری ای برخوردار است که در زمان صدورش برخوردار بوده است. شاگردانی که امام(ره) تربیت کرده اند و نیز بیت امام، به عنوان یادگاران امام، در ارائه ی این ارزش های والای به یادگار مانده، مسئولیت بسیار خطیر و در عین حال سنگینی دارند؛ یکی از وظایفی که به نظر حقیر، شاگردان امام، چه آن ها که شاگردان حضوری امام بودند و چه آن هایی که فیض حضور فیزیکی ایشان را درک نکردند؛ اما از شاگردان این مکتب اند، بر عهده شان است این است که با تلاش های شبانه روزی شان، شخصیت امام را از این مهجوریت در بیاورند و واقعیت های موجود در شخصیت امام را در پهنه های مختلف تبیین کنند. نکند بعد از چهار دهه و پنج دهه، وقتی یک جوان، پا به عرصه ی حیات مادی و علمی می گذارد، فکر کند که امام، فقط یک شخصیت سیاسی بود و به عنوان یک رجل انقلابی توانست رژیم ۲۵۰۰ ساله ی تا بنِ دندان مسلح را، با سیاست ورزیِ خود کنار بگذارد و نظام مقدس جمهوری اسلامی را پایه گذاری کند؛ این فقط یکی از ابعاد وجودی ایشان است؛ بر این اساس، ما اگر این اتفاقات را به مظلومیت امام در حوزه های علمیه تعبیر بکنیم گزاف نگفته ایم.

اگر امروزه، مباحث فقهی امام، آن گونه که در تحریرالوسیله ایشان، به صورت اجمالی و در کتاب هایی مثل بیع، به صورت تفصیلی مطرح شده است؛ مباحث اصولی امام، آن گونه که در کتاب هایی مثل مناهج و تهذیب و بحث استصحاب شان طرح شده است؛ مباحث تفسیری ای که از سوی ایشان ارائه شده و ولو محدود، اما در دسترس است؛ مباحث کلامی امام و مباحث عرفانی و فلسفی امام، آن مقداری که قابل فهم و در دسترس است، این ها را، اگر دل ما، فقط خوش باشد به این که در گوشه ی کتابخانه ها باشند، اما خاک بخورند ظلم به امام است؛ این ظلم به حوزه هاست؛ این ظلم به نظام آموزش حوزوی است. من فکر می کنم تعبیری هم که مقام معظم رهبری، در رابطه با انقلابی ماندن حوزه دارند، که تعبیر بسیار جالب و دقیقی است و اشاره به این دارد که در انقلابی بودن حوزه تردیدی نیست؛ حوزه انقلابی بوده و هست و تلاش هایی که انجام می گیرد، بر حفظ این حالت انقلابی گری در حوزه است؛ و این تجددخواهی و این تحول خواهی، که از قدیم الأیام در حوزه ی علمیه ی تشیع بوده، این را باید حفظ کرد. ما باید افکار و اندیشه های امام را و آنچه که از امام مانده است را به عنوان یک یادگار گران سنگ، به عنوان تحلیل و تفسیر مباحث عمیق و دقیق قرآن و سنت و به عنوان محورهای مباحث مختلف علمی مان قرار بدهیم.

امروزه حداقل ۵۰ درصد محورهای درس فقه حوزه ما باید تحریرالوسیله ی امام راحل باشد. امروزه در مباحث اصولی، یک مدرس عالی مقامِ خارجِ علم اصول، نباید از کنار نظریات بدیع و ناب و عمیق امامِ راحل به آسانی بگذرد. باید این مطالب، آن گونه که حق مطلب است مطرح شود و پس از ادا شدن حق اش، البته اصراری بر قبول نظریات امام در مباحث علمی نیست؛ چرا که امام، خودشان هم بسیاری از نظریات پیشینیان را، علی الخصوص، بعضی از اساتیدشان را مطرح می کند و در بوته نقادی قرار می دهد، گاهی تأیید و گاهی رد می کند و این پویایی اجتهاد و فقه و اصول حوزه ی علمیه را می رساند؛ اما اینکه این نظریات مطرح نشود، این ظلم به امام است، این ظلم به حوزه است. مطرح بکنیم، ادله را بیاوریم، در بوته ی نقد و بررسی قرار دهیم، آنجایی که مطلب را متین می یابیم، با تأکید و تأیید بر آن مطلب، از آن بگذریم و اگر جایی هم از نظر علمی به نظرمان خدشه ای وارد است، محققانه و مدققانه آن را مورد نقد و اشکال قرار دهیم. تعبدی بر پذیرفتن نظریات علمی نیست؛ لذا این مجال و این میدان را باز کنیم، تا افراد احساس کنند که می توان نظرات امام را هم مطرح کرد و در بوته نقد گذاشت. و الّا، اگر نظریات امام را، صرفاً به عنوان یک نظریات قدسی و نورانی، در کتاب ها یا در بعضی از موارد، در مسائل مدرنِ امروز، مثل سی دی ها و امثال این، بدون اینکه مورد بررسی قرار دهیم نگهداریم، خدمتی به امام، به ایده های امام، به افکار و اندیشه های امام نکرده ایم. اگر امروز می بینیم که شخصیت هایی مثل آخوند خراسانی، شیخ انصاری، مرحوم مظفر و دیگران، در حوزه زنده اند؛ نام شان، یادشان و خاطراتشان، زبانزد خاص و عام است و زبان به زبان می چرخد، به خاطر این است که نظریات شان، نظریات دائر و رایج در حوزه است؛ اما نه به عنوان نظریات قدسیِ غیرقابل خدشه؛ بلکه به عنوان نظریاتی که به بوته ی نقد گذاشته می شود و گاهی قبول و گاهی رد می شود. !

وظیفه ما در این زمینه چیست؟

در مورد امام هم فکر می کنم، دلدادگان مکتب امام، باید یک نهضتی را راه بیندازند و نظریات امام را، یا به عنوان نظریات مباحث خارج و سطح عالی ایشان، یا به عنوان یکی از نظریات مطرح در موضوعات و مسائلی که مورد بررسی قرار می دهند، مطرح بکنند تا دِین خودشان را نسبت به امامی که همه چیز خود را فدای اسلام و انقلاب و تشیع کرد ادا کنند؛ و الّا به صرف ایجاد قداست، به معنای دست نیافتنی بودن، چند صباحی ممکن است خوب باشد؛ اما در درازمدت، قطعاً موجب به فراموشی سپرده شدنِ امام و افکار و اندیشه های ایشان خواهد شد. لذا به عنوان یک طلبه ی حوزه ی علمیه، وظیفه ی خودم می دانم که مباحث فقه خودم را، بر اساس تحریرالوسیله ی حضرت امام پیش ببرم و محور درس خودم را در خارج فقه، تحریرالوسیله ی امام راحل قرار بدهم و در مباحث خارج اصول نیز، تا آن جایی که بتوانم و بفهمم، هم نظرات اصولی امام را مطرح کنم و هم آنجایی که نقدی داشته باشم، با حفظ احترام و با کمال ارادت و اخلاص، خطاب به روح مطهر ایشان عرض کنم که، هر چند آرزوی شفاعتت را دارم، ولی در این موردِ خاص، بر این نظریه ی مشخص شما، این اشکال وارد است؛ و به خاطر همین، یا با لحاظ کردنِ قید و شرطی، آن نظریه را می پذیریم؛ یا اینکه اگر دلیل قاطعی بر خلاف آن پیدا کنیم، از کنارش می گذریم. به هر حال، امیدوارم ان شاءالله حوزه و حوزویان، که مسئولیت خطیری در این زمینه دارند، علاوه بر قاطبه  مردم، که باید ادعا کرد که امام، حقِ حیات بر همه ی مردم ایران اسلامی دارد، بتوانیم حق امام را ادا کنیم و از عهده ی وظیفه ای که در رابطه با حفظ راه امام، اندیشه های امام، افکار امام و عمر گذاری ای که امام برای حرکت اجتماعی ما، حرکت سیاسی ما و حرکت علمی ما انجام دادند، بتوانیم به درستی بربیاییم و از این حدی که ترسیم شده است، ان شاءالله که هرگز کنار نیفتیم و منحرف نشویم. !

مستحضرید که امام ستیزی در سطح گسترده ی داخلی و خارجی شروع شده است و به هر طریقی می خواهند امام را بزنند؛ اولاً، تکلیف حوزه و طرح و برنامه ای که برای مقابله با این جریان باید داشته باشد چیست؟ و ثانیاً، توصیه تان به کسانی که می خواهند این جلوه را مخدوش نشان دهند چیست؟

باز اجازه بدهید که من با یک مقدمه  سؤال را جواب بدهم و آن این است که شخصیت های ممتازِ مستقل، که از طراوت، پویایی، حرکت و تأثیرگذاری برخوردارند، همواره این چنین اند که مثل یک قطب آهن ربا هستند؛ تعدادی را به خود جذب و تعدادی را از خود دفع می کنند؛ اگر می بینیم که شخصیت های بزرگ، باز هم مولی الکونین، امیرالمؤمنین، علی علیه السلام را در نظر بگیریم، با آن عظمتِ شخصیتی و برخورداری از جنبه های متعالی انسانی، در مدت کمتر از ۵ سال حکومت، سه جنگ عمده بر او تحمیل می کنند، گذشته از اینکه باید ۲۵ سال خانه نشینی را، در حالی که به تعبیر خودشان، خار در چشم و استخوان در گلو دارند تحمل بکنند؛ اما جنبه های مختلف شخصیتی ایشان، بعضی ها را با قدرت تمام به خودش جذب می کند و از صحابه ی مولا علی علیه السلام می شوند و بعضی ها که منافع خودشان را در تخریب امام می دانند تبدیل به دشمن امام می شوند و می بینیم اصلاً در رابطه با این شخصیت، دانشمندی مثل علامه مطهری کتابی تحت عنوان جاذبه و دافعه ی علی علیه السلام می نویسد، می بینیم که شخصیت های بزرگ، مستثنایِ از این قاعده نیستند. امام راحل هم این چنین اند. امام راحل هم، شاگرد ممتاز مکتب امیرالمومنین علیه السلام است؛ اگر علی علیه السلام جاذبه ای دارد و دافعه ای، امام راحل هم جاذبه ای دارد و دافعه ای. افرادی که سنخیت با او دارند، به شدت به خودش جذب می کند و از فداییان امام راحل، که از ایثار و نثار جان در مسیر پیش بردِ اهداف امام، لحظه ای درنگ نمی کنند خواهند شد.

مسلماً، در مقابل، کسانی که وجود امام و افکار امام را به عنوان خطری برای مطامع شیطانی و منافع مالی و مادی خودشان می دانند، در زمره ی بدخواهان و دشمنان و مخالفان امام در می آیند، که هم در زمان حیات امام، این افراد در داخل و خارج بوده اند و هم امروزه بعد از گذشت سه دهه از ارتحال امام، هنوز هم در داخل و خارج، چنین افرادی با افکار شوم و پلیدشان هستند و فعالیت های گسترده ای را برای امام زدایی در عرصه های مختلف جامعه انجام می دهند؛ اما در همین تضاربِ آرا و افکار، در همین ابراز و اعلام موافقت ها و مخالفت ها، حق آشکار می شود و واقعیت جای خودش را می گیرد. چند صباحی ممکن است این مخالفت ها، مثل ابری جلوی خورشید قرار بگیرد؛ اما وجود ابر در جلوی خورشید، چیزی از ارزش های مختلفی که بر وجود خورشید مترتب است کم نمی کند. خورشید عالم تاب، منافع خودش را بی دریغ در اختیار جهانیان قرار می دهد؛ ولو وجود ابر از تابش مستقیم اشعه های خورشید و رسیدن فوتون های موجود در اشعه ها، به مواد روی زمین جلوگیری بکند؛ اما همان خورشید پشت ابر هم، تأثیر خودش را، حتی در پدیده ای مانند فتوسنتز هم می گذارد و شخصیت امام از پشت این مخالفت ها و از پس این امام ستیزی ها، روز به روز اثرِ خودش را بر جامعه، مخصوصاً برای عاشقان و دل باختگان و دوستان و مریدان امام، چه در داخل و چه در خارج، می گذارد. و قطعاً، امامی را که ما امروز می شناسیم، اشعه های وجودی اش، تأثیر گذارتر و نورش تابناک تر از امامی است که ۴۰ سال پیش شناخته می شد. و این نیست، مگر به خاطر اخلاصی که دوست داران امام دارند و عنادی که دشمنان امام دارند. همان عنادها، حساسیت ها را برای شناختن امام، در بین بی تفاوت ها پررنگ تر می کند و چه بسا اگر حساسیت های منفی نباشد، مخالفین و یا بی تفاوت ها، دنبال شناخت شخصیت هایی مثل امام نباشند؛ اما این مخالفت ها، حساسیت ها را برمی انگیزد. امروز، در اقصا نقاط دنیا، امام مریدها و دل باختگانی دارد که در زمان حیات اش نداشت؛ امّا عرض کردم که در این رابطه، وظیفه ای که همه ی عزیزان، به خصوص حوزویان دارند، این است که به معرفی دیگران و دفاع دیگران اکتفا نکنند. هر کس به عنوان دفاع از حق و ابراز واقعیت، آنچه را که در رابطه با معرفی شخصیت امام و راه و اندیشه ی امام، می تواند، فروگذار نکند. و ما بتوانیم با دست به دست هم دادن و در واقع، با هم افزاییِ توانایی هایی که در افراد مختلف و در مراکز مختلف و مؤسسات متعدد و حوزوی وجود دارد، علاوه بر آشکارتر کردنِ زوایای روشنِ افکار و اندیشه های الهی امام، از زوایای ناپیدا و پنهان آن هم پرده برداری کنیم و امام را آن گونه که باید معرفی بکنیم.

. انتهای پیام /*